Sonntag, 19. Februar 2012


متن سخنرانی نصیر مهرین
       در محفل نکوداشت از فراوردۀ قلمی جناب احمد علی محبی



                                  کتابی که عصارۀ تاریخ است


                                             به بهانۀ انتشار قزلباش وهزاره،
                                                در لابلای تاریخ افغانستان


با ابراز تشکر

معروضه یی که درآغاز بیاورم :
پیرامون کــتابی که با 560 برگ ،قطع میانۀ بزرگ  وآن هم با حروف کوچک کمپیوتری به نشر رسیده است، درفرصت کم چگونه می توان ابراز نظر شایسته نمود؟. کتابی که دارای 21 فصل است وعناوین موضوعات آن به (                       ) میرسند،سالهاغمخواری و اندیشده گیها و زحمات دست های پاکیزۀ کهن سال مرد مطبوعات شناس راگواه بوده است،ابرازنظر سهل  نتواند بود.
." وصف دریا قطره را میسور نیست "
 این معروضه ها رابدون مجامله از آن روی آوردیم تا توجیهی باشند برفشرده گی صحبت ما . همچنان حرمت معرفی بایسته وشایستۀ کتاب " قزلباش وهزاره درلابلای تاریخ افغانستان " نیزبهتردرک شود. آرزو می رود که تأمل دقیقتر روی جزییات کتاب در فرصت های مناسب تحقق بیابد.    

همانگونه که از نام کتاب پیداست، بزرگوارارجمند، جناب احمد علی محبی اهتمام نموده است تا یکی ازمهمترین موضوعات درگسترۀ تاریخی واجتماعی، قوم شناسی، مذهب شناسی و قوم ومذهب نگری رابه بحث بکشد. درسیرپژوهشی که معلوم می شود سالیان متمادی را در برگرفته، هر جا نشانی از موضوع مورد نظر می بیند، فراز میاورد. آنچه درآغازدرچند برگ فشرده زیرعنوان چکیده میاید ،معطوف به تفهیم این هدف نویسنده برای خوانندگان است.هنگامی که در آغازین سطرچکیده، میاید که " پیشینۀ فراموش شده وباز عمداً کنار گذاشته شدۀ قزلباشان در افغانستان . . .، جای آن دارد که از پنهان کاری های دورۀ معاصر پرده برداری و فراموش شده ها تازه و رو شود،"، خواننده نه تنها به منظور نگارش این اثر پی می برد؛ بلکه یاد آوریی را با خود همراه می گیرد که از موجودیت ابراز شکایت، نارضایتی، نقد وسعی در راه رفع کمبود نیز حاکی است. نویسنده درین حوزه چنان به دیدارآثار ومنابع دست اول یاسرچشمه ها و منابع مرتبط با تحقیق موضوع  روی آورده است، که شگفتی  وتحسین را بار میاورد.

 نارضایتی و دل آزردگی ازبی لطفی هایی که درگسترۀ پژوهشی نیزبرقزلباشان رفته است از همان آغاز چهره می نماید.

روش کارمؤلف ازگونۀ تاریخ سنتی و تدریسی در کشورما نیست. ازآن تاریخ نگاری ومطالعات تاریخیی که غالبا ً ازعربستان  می اغازند. . .
 نمی توان فراموش نمود که اثرات سپاه عرب مسلمان، باورداشت های اسلامی وفعل وانفعالاتی که درمنطقه ایجاد نمود،سزاواردیداراند .منظور ما از آنگونه دیدارها با پشینه ها اند، که سیر تحول وتغییروبروز رویداد های واقعا ً موجود در سرزمین تاریخی را از یادبرده اند. به زمینه های مساعد داخلی برای دگرگونی پذیری نپرداخته اند. این کمبود ونقیصه رشتۀ به درازنای چندین سده برجای نهاده است. یکی ازاثار آن، بی اطلاعی از اوضاع واحوال کتله هایی اجتماعی  است که در منطقه و منجمله پیشینه های افغانستان کنونی زیسته اند.

به گونۀ مشخص بازتاب این نارسایی وکمبود را هنوز هم در کتاب های که به نام تاریخ افغانستان تهیه می شوند، به ویژه درکتاب های که برای درس آموزی شاگردان مکاتب آماده کرده اند،به وضاح می توان مشاهد ه نمود. تا آنجا که من طی سالهای اخیر نیز کتاب های مضمون تاریخ صنف  7 تا 12 را بازنگریسته ام، هیچ جایی وبا تأکید میاورم که هیچ جایی وصفحه یی را نمی توان ملاحظه نمود، که به تاریخ وپیشینۀ اجزای قومی ومذهبی افغانستان معلومات لازم وشایسته راآورده باشند.
این است که اگرامروز از بسیاری درس آموختگان نیزجویا شویم، که هزاره ها چه سیر تاریخی راطی نموده اند، وجه نام هزاره را  در کجا باید سراغ گرفت؟ویا چه زمینه ها وعوامل سبب سازآن شده است که اکثریت ملیت هزاره، شیعه مذهب باشند، ویا بخشی قابل ملاحظۀ از مردم ما در مرکز وچارگوشۀ کشور چگونه وچه وقت به مذهب تشیع روی آورده اند، نوعی نداشتن پاسخ مقنع دامنگیرشان است. در بی پاسخی آنها نتوان خرده گرفت بلکه نوعی دلسوزی وتأثررا می توان ابراز داشت. منشأ ایجاد این تأثرهمان است که جناب محبی از آن دلیل " عمدا کنار گذاشته شده قزلباشان در افغانستان  . . ." راآورده است.
پرسشی که ذهن کنجکاو و روشنگر مؤلف را بخود مشغول نگهداشته، ازین کمبود بخوبی آگاه است. ازین رودر فصل نخستین، ازدودمان هایی سخن میاورد که تهداب بحث بعدی وی است. بعد ترجابجای اقوام ،پیوند ها میان آنها و شکل گیری مذاهب را به داشتن اطلاعاتی که پیشتر اراه نموده، توضیح می دهد.


مؤلف گرامی درتوضیح منظور به گفته خودشان" پرس وپال های پیهم به ارتباط قزلباشان "، چنان به دیدن منابع زیاد ره پیموده ودشواری ها را متحمل شده است که گاهی درظاهر امر وآن گاه که خوانندۀ کم حوصله در پی پاسخ یابی در زودترین فرصت باشد، تصوری برایش دست می دهد که این همه منابع درروشنی اصل موضوع پیوند نیافته است. اما باپایان ورق گردانی تمام کتاب،خوانندۀ بردبارتوجه میابد که برای چیدن میوۀ مورد نیاز، گل وبوستان بیشماری را دیده وبوییده، ثمره های را چیده که در فهم ودرک تاریخ هزاره وقزلباش به او اطلاعات جامع بخشیده است. درین راستا نمونه هایی دیگری را هم داریم. که از دو تا مثال میاورم : درکتاب جنبش مشروطیت ازجناب پروفیسورسعدالدین هاشمی موضوع مشروطیت ودرکتاب زنان افغان زیرفشارعنعنه وتجدد،موضوع زن نکات محوری اند. اما بهره گیری ازحواشی معلوماتی که ممد برداشت جامع ازتاریخ و روند بحث محوری شده است، اعتراضی را برنمی تابد. هرچند برای کسانی که دارای مطالعات قبلی  درزمینۀ تاریخ عمومی افغانستان باشند،نیاز به مطالعۀ بیشتر روی عمومی احساس نخواهد شد.


پرداختن جناب محبی گرامی به موضوعات بیشماردیگری که با بحث هزاره وقزلباش پیوند دارند، درتشخیص دیدگاه حاکم وناظربراثرنیز کمک می رساند.

ازمیان نمونه های بیشمار، فرازهایی را می نگریم:
- دیدار خردمندانه داشتن با اجزای تشکیل دهندۀ جامعه:
" هیجکس را نمی رسد از درک پیش وپس آمدن و وطن گرفتن و وطن ساختن در دره های پر آب وهمواری های مسکونی آن بر همدگیر خرده بگیرند وبه بهتان دل همدگیر بیازارند." ص 15

-          فرهنگ تفاهم واحترام مذهبی
 محکومیت برتری جویی را بر مبنای فرهنگ احترام وتفاهم به نیکویی می نگریم .:
مؤلف گرامی می نویسد:
" وقت آن رسیده که در بارۀ کتله های دیگر مملکت مثال تاجیک ها وپشتون ها واربکها وترکمن ها وبلوچ ها وپشه یی  ها ونورستانی ها ویایماق ها وغیره پرس وپال های بیشتر صورت پذیرد  و دفتر های در پشینۀ واقعی هرکدام آنها بدون قدبلندک وبرتری جویی قبیلوی تدارک دیده شود." در ص 3 

مثالی آموزنده وزیبا ازموقف خودبینی وبحث ناسالم دوتن مسلمان حنفی مذهب وشافعی مذهب میاورد که در محضر مغل تازه مسلمانی نشان داده بودند : " مغلان مسلمان شده از مسلمانی بیزار شده گفتند بهتر است به آیین قدیمی خود برگردیم ." ص 14

-   تنشهای مذهبی رابرخاسته از جامعه می بیند. برمبنای آن دست های مرموز پشت پرده مثلا انتلجنت سرویس ر ا فعال  می یابد . به این ترتیب با کسانی مرز می کشد که زمینه های موجود  داخلی اختلافات و تنشها را در داخل جامعه نمی بینند بلکه آن را محصول مداخله خارج ارزیابی می نمایند ص 304
درمتن جنگ قدرت بهره برداری ها  وسوء استفاده ها از دین ومذهب رامی بیند: ص305 - دفاع از شخصیت وحقوق زن در لابلای همان بحث محوری با زیبایی مطرح می کند. بنگریم :
در چنداول و دیگر محله ای قزلباش نشین،مسجد ها غالبا ً هرصبح  وشام برای نمازگزاران وقرآن خوانن مردینه باز می بود .ظرف روز بجه ها به فرا گرفتن نصاب تعلمیی مروجه ) الفبا از طریقۀ بغدادی وپارۀ عمه از قرآن شریف )  می پرداختند وقران شریف را آیه آیه وسوره به سوره می خاندند تا خیم می رسید. من در عجبم چرا زنها در مساجد راه نداشتند؟ مسجد وتکیه خانه را مقدس مس شمردند وزن را درمسجد را هئ نمی دادن! در حالیکمه زیارت وتکیه هم تقدس داشت و بر روی همگان ( زن ومرد) و مکتب خانه به روی دختران وبچگان باز بود." ص 326
هنگام تصویر نقش نابکاراستعمار، بارها دست به سرزنش آن کارکردهای آسیب زا میازد که تاریخ ما دیده و به نقد آنها نیازدارد.
می خوانیم :
  " . . . روسها در قرن 19 گام های دیوآسا در گرفتن خان  نشین های سربه هوای آسیای مرکزی برداشته ونامش را بسط تمدن گداشته وپیش خود می گفتند، آدم کشی، آدم ربایی وقطاع للطریقی را ظاهرا ً ازبین برمی داریم  وتک مردان حشی را به خاک مذلت م نشانیم . . .
انگلیس رقیب مکارهوشیاردر زدوبند های سیاسی وملک گیری درجهان نیم قارۀ هند یعنی هند بزرک را طی چند قرن بلعید وشکم برآورده  . . .  ایران رابا رشوه های الماس درخشان وشرنگ طلااهای دزدیده از هندوستان مجذوب . . ." کرد.
 در همین راستا ضمن آوردن پاره یی از گزارشات خانم سیل انگلیسی به نقد گزارشها و برداشت های غلط او در صفحات 2 .381 اشاره می نماید

آن جا که سخنی ازواژه های فارسی و دری در میان میاید، تأثری مؤلف گرامی را ملزم به توضیح  داشنمندانه می نماید. تأثرش از آنجا استنباط می شود که شاهد کوششهای ناگسسته و سخت معیوب وبیمارعده یی است که فارسی از دری جدا می تبلیغ می نمایند. به منظور روشن نمودن موضوع اشعار شعرای بزرگ را میاورد.

به اندک نمونه های دیده شده  بسنده می نماییم. با یاد آوری دیدن وخواندن هر چه زودتر کتاب. کتابی که نثر روان و دل انگیز دارد. واگر مجاز باشد که از برداشت خود بگویم ، مشابهت های بسیاری با نثر روان شاد  احمد علی کهزاد به همی میرساند.

  درینجا می خواهم  به موضوعی اشاره نمایم که انتشار کتاب"  قزلباش وهزاره . . ." وچند تای دیگراز جهت دیگری می توانند سرمشق بیافرینند.

بنابرآنچه به ویژه دربیش ازدودهۀ پسین نگریسته و یافته ایم، کم نبوده اند، تعداد هموطنانی که در سینه ها وسرهای خویش جهانی از سخن وخاطره واندیشه برای ابراز داشته اند. اما تعدادی آن همه را با دل های اندوهگین به خاک برده اند. زیرا ازامکانات پولی وتخنیکی ویا آشنایی با منابع ویا اشخاصی محروم بوده اند که درزمینۀ چاپ ونشر کتاب ایشان را یاری میرسانید. برخی اگردارای امکانات  پولی هم بوده اند، رنج ودرد ناگفته ونانوشتۀ دیگری ایشان را مانع بوده است. درد ناشی از نبود فرزندان وبستگان قدر شناس وفرهنگدوست. چه بسا که یادداشت های گران قیمت پدر را دور ریخته اند. با این ادعا که به درد ما می خورد.
جناب محبی گرامی راسزاوارابراز شکران بسیار می دانیم که عزیزان قدر شناس و آگاه به اهمیت شب بیداری هایش آگاه بوده  .فراورده هایش را پرورانیده اند. شکرانی را که با صمیمت زیرعنوان سخنی با خواننده میاورد، اگرحاکی از حسن سلوک ایشان با فرهنگیان عزیز ودارای سجایای نیک نیز است، نمایان می سازد که در زندگی خویش از آن انسان هایی است که درخت نیکو نشاند تاروزی درسایۀ آن با فراغت خاطر زندگی را بگذراند.
نیکویی دست های نوازشگر وصمیمانۀ ایشان را وقتی بهتر میابیم که  در زمینۀ همکاری های ممد کارخویش از طرف عزیزان خانواده می نویسد :

" نیک آمد ستاره ی درخشید وچون ماه رخشان به کمک من شتابید، سوسن جان عروسم .
 همچنان از کمک بی دریغ عروس بزرگوارم صالحه جان  . . . از همسرم رقیه خانم که دقیقه یی ازپرستاری و کمک رسانی فرو گزار نکرده واز فرزندان دلبندم احمد زکی،احمد ولی، احمد زضوان وفرخند  خانم وصفی الله تائب وبرادرزادۀ برومند اسدالله محبی وخواهر زادۀ قدردان سلمان جان صفدری  که پروانه وار دورم چرخیده  . . . سپاس بگذارم . . . "

 اجازه دهید ضمن سپاسگزاری از جناب محبی و قردانی از زحمات ایشان، ازین عزیزان خوانتدهگان کتاب نیز اظهار سپاسگزاری نمایند.  به امید اینکه همکاری های این عزیزان سرمشق ده ها وصدها تن دیگر قرار بگیرد که در غربت آواره گی فراورده های خویش را با کمک نزدیکان ودلسوزان می توانند به پای انتشار برسانند.      

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen