Sonntag, 19. Februar 2012


نصير مهرين
« ارمغان چاه آب » ،
                ارمغانی دلنشين                                                           
ارمغان چاه آب
نويسنده      :  داکتر جمراد جمشيد
به کوشش   :  زرشيد شعله
تاريخ چاپ :  بهار 1382 خورشيدی
شماره گان :  1000 نسخه
ناشر        :  انتشارات ميوند
درپنج بخش با فصل های مربوط و 282 صفحه
    اگر در صدر سخن، نارضايتی از مشکل بی اطلاعی از وطن را بياورم که بسياری بدان گرفتاريم ؛ « ارمغان چاه آب »، رهنمودی در گشايش آن مشکل تواند بود. بی تعارف گفته شود که  ما از تاريخ و فرهنگ و عادات و رسوم وروحيات وطن خويش يا نمی دانيم و يا کمتر و در گونه های ناقص چيزی خواهيم دانست. مگر نه اينست که اگر کارسازان و تاريخ سازان و مدعيان دگرگونی جامعه از جامعه و مردم ميدانستند ، اينک ، جامعه حمال اندوه طاقت سوز نمی بود. اما ترديدی هم در کار نيست که اگر گفته شود ، آن همه قشر دست اندرکار « ادای رسالت» در جامعه از جوامع ديگر و به ويژه جوامع طرف سجود سياسی و فرهنگی چيزهای هرچند ناقص و جعل زده ميدانسته اند، درد بی اطلاعی از جامعه برای مردم ما دردی مزمن و استخوان سوز با پرداخت بهای بسيار،  تاسف بار و جبران ناپذير بوده است. مگر می شود ، در پی نجات بيماری بود ، اما از ويژگی های درد و اوصاف آن با بی خبری  نسخهً علاج نوشت؟
شکوه از نبود اطلاع از وطن درمحدوده قشر سياسی انديش ، فاقد زحمت آنکه سر را در گريبان ببرد ووطنش را بشناسد ، پايان نمی يابد. اهل تحقيق و رشته های ويژه جامعه شناسی نيز دراين زمينه بار تقصير و ملامتی را حمل ميکنند. سخن ناصواب خواهد بود اگر کار کردهای پيشينه و موجود را که اندکی از اشارات ره یابانه داشته اند، درنظر نگيريم ، اما ناگفته پيداست که زحمات انديشمندانه و برملاساز ويژه گیهای وطن ما جای تاثيرگذار و کار ساز خويش را بازنيافته و آن وظيفهً مهم با گسستگی و نواقص و باکم رنگی هايش جلوه داشته است.
هنگام مکث بدين خلا و راه چاره جويی اش، شايد يکی از تصورات و پندارها اين باشد که به منظور شناخت و معرفی وطن ، به اجزا و در هيأت جدا افتاده ها عطف توجه شود. زيرا اين جامعه درهمان نگاه های نخستينی که به او میکنیم،  نيز سخن از وجوه تمايز و نبود توحيد و انسجام اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی .... دارد. همان گونه که در معرفی تاريخ ادبيات ما ، نمی شود شيوه های پيشينه و سنتی را کنار نگذاشت و به جای آن به ادبيات اجزا توجه بايد کرد ، دريافت اطلاع دقيق از وطن نيز لازمه اش ره بردن به ژرفناهای وطن ، بدان مفهومی است که مردم و آنهم اکثريت مردم از محلات خويش دارند. و اين مردم را به تنهايی با محلات جدا افتاده از هم بازنمی توان شناخت؛ بلکه ويژگی های که آنها را از هم جدا نگهداشته، باید شناخته شوند . کتمان اين ويژگی ها سعی در جهت وطن نشناسی است لاغير .
کوشندۀ تهيه و چاپ کتاب ارمغان چاه آب نيز با درک همان ذهنيت است که درمقدمهً خويش مفهوم وطن را با اين عبارات توضيح داده است :  " برخی اوراق اين کتاب ... موی سپيدان و بزرگان وطن ما ( چاه آب ) را معرفی داشته ... اگر بسنده و در برگيرنده ، همه انسانهای شريف وطن ما نباشد ، ... ميتواند مشت نمونه خروار يک ارمغان خوبی باشد".
 *
هنگاميکه مطالعه کتاب  ارمغان چاه آب نوشته داکتر جمراد شعله پايآن يافت ، احساسی که برايم  دست داد اين بود که نويسنده گامی عملی و پيشتر و بيشتر در زمينهً رفع مشکل از طريق معرفی يک جز با احترام و  اعتقاد به وطن افغانستان برداشته است.
نويسنده کتاب ارمغان چاه آب ، برحق دراين معرفی موفق است. او از اوضاع جغرافيايی می آغازد ؛ خواننده را به تاريخ اوضاع جوی چاه آب ، وجه تسميه و ساختمانها ، کوهها ، دشت ها و چشمه سارها آشنا می سازد. از اوضاع اجتماعی تصوير جالب بدست ميدهد. از گروه های مختلف مردم ، روابط و ضوابط مسلط ، از فعل و انفعال روابط در بستر دگر گونی های سياسی می نويسد. از ادبيات ،موسيقی و رسامی سخن ها دارد. دراين راستا و با آنچه در معرفی اين وطن برگزيده است ، سخنش تنها پيروی شيوه های ديرينه و مسلط مبنی بر معرفی چند تن از شاعران نام دار نيست ، بلکه از ادبيات چوپان های صحرا ، دهقان های قلبکی و هيزم کشان جنگل ، از شعر و سخنی که ازبذرعه استادان علم و ادب اين سرزمين نشئات کرده و از کهن کرباس پوشان نان جوين خور ، از ترنم های عوام الناس ؛ تصويری دل انگيز بدست ميدهد.
نويسنده ارمغان چاه آب ، هرقدر به دورانی که خودش شاهد بروز رويداد ها و صحنه ها بوده است نزديک ميشود ، با نام بردن از اشخاص و تاريخ و فضای رويداد ها ، حافظه و خاطرات را به گواهی می طلبد و در معرفی وطن عزيزش  موفقيت دارد.
نويسنده دراين عرصه ، گزارشگر محافظه کار و متعارف ، از گونهً هراس زده های  دوست ياب و دربند ملحوظات خاطرخواهی و رنجش اين و آن هم نيست. آنجا که پای معرفی اشخاص و استعداد هايشان در ميان است ، نفی مطلق مروج را کنار گذاشته است. و چون ره به معرفی درد های چند دهه پسين می برد ، بی محابا قلمش عقايد و افکار غلط و زيانمند و اسيب پذيرساز همان استعداد ها را نيز در معرض سرزنش و نکوهش قرار ميدهد.
درينجا قصد ما معرفی تمام نکات دلنشين  کتاب و احساسی که از خواندن آن دست داده است ، نيست. بهتر آن تواند بود که خواننده را به مطالعه اين اثر دعوت کرده و از قلمزنان هم ميهن بخواهيم تا در معرفی وطن خويش بکوشند . پنداشته می شود که از تصويرهای جداگانه يی که در کنار هم می گذاريم ،  ارمغانی با تصوير بزرگتر در معرفی افغانستان خواهيم داشت.
قلم جمراد شعله صميمانه تر و مهربانتر باد ، قلمی که برحق ميراث بردار فرهنگی و ادامه دهنده صادق آن پير آراسته به هفت هنر ، شادروان جمشيد شعله است.