نصير مهرين
« ارمغان چاه آب » ،
ارمغانی دلنشين
ارمغان چاه آب
نويسنده : داکتر جمراد جمشيد
به کوشش : زرشيد شعله
تاريخ چاپ : بهار 1382 خورشيدی
شماره گان : 1000
نسخه
ناشر : انتشارات ميوند
درپنج بخش با فصل های مربوط و 282 صفحه
اگر در صدر سخن، نارضايتی از
مشکل بی اطلاعی از وطن را بياورم که بسياری بدان گرفتاريم ؛ « ارمغان چاه آب »،
رهنمودی در گشايش آن مشکل تواند بود. بی تعارف گفته شود که ما از تاريخ و فرهنگ و عادات و رسوم وروحيات وطن
خويش يا نمی دانيم و يا کمتر و در گونه های ناقص چيزی خواهيم دانست. مگر نه اينست
که اگر کارسازان و تاريخ سازان و مدعيان دگرگونی جامعه از جامعه و مردم ميدانستند
، اينک ، جامعه حمال اندوه طاقت سوز نمی بود. اما ترديدی هم در کار نيست که اگر
گفته شود ، آن همه قشر دست اندرکار « ادای رسالت» در جامعه از جوامع ديگر و به
ويژه جوامع طرف سجود سياسی و فرهنگی چيزهای هرچند ناقص و جعل زده ميدانسته اند،
درد بی اطلاعی از جامعه برای مردم ما دردی مزمن و استخوان سوز با پرداخت بهای
بسيار، تاسف بار و جبران ناپذير بوده است. مگر می شود ، در پی نجات بيماری
بود ، اما از ويژگی های درد و اوصاف آن با بی خبری نسخهً علاج نوشت؟
شکوه از نبود اطلاع از وطن
درمحدوده قشر سياسی انديش ، فاقد زحمت آنکه سر را در گريبان ببرد ووطنش را بشناسد
، پايان نمی يابد. اهل تحقيق و رشته های ويژه جامعه شناسی نيز دراين زمينه بار
تقصير و ملامتی را حمل ميکنند. سخن ناصواب خواهد بود اگر کار کردهای پيشينه و
موجود را که اندکی از اشارات ره یابانه داشته اند، درنظر نگيريم ، اما ناگفته
پيداست که زحمات انديشمندانه و برملاساز ويژه گیهای وطن ما جای تاثيرگذار و کار
ساز خويش را بازنيافته و آن وظيفهً مهم با گسستگی و نواقص و باکم رنگی هايش جلوه
داشته است.
هنگام مکث بدين خلا و راه چاره
جويی اش، شايد يکی از تصورات و پندارها اين باشد که به منظور شناخت و معرفی وطن ،
به اجزا و در هيأت جدا افتاده ها عطف توجه شود. زيرا اين جامعه درهمان نگاه های
نخستينی که به او میکنیم، نيز سخن از وجوه
تمايز و نبود توحيد و انسجام اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی .... دارد. همان گونه که
در معرفی تاريخ ادبيات ما ، نمی شود شيوه های پيشينه و سنتی را کنار نگذاشت و به
جای آن به ادبيات اجزا توجه بايد کرد ، دريافت اطلاع دقيق از وطن نيز لازمه اش ره
بردن به ژرفناهای وطن ، بدان مفهومی است که مردم و آنهم اکثريت مردم از محلات خويش
دارند. و اين مردم را به تنهايی با محلات جدا افتاده از هم بازنمی توان شناخت؛
بلکه ويژگی های که آنها را از هم جدا نگهداشته، باید شناخته شوند . کتمان اين
ويژگی ها سعی در جهت وطن نشناسی است لاغير .
کوشندۀ تهيه و چاپ کتاب ارمغان چاه
آب نيز با درک همان ذهنيت است که درمقدمهً خويش مفهوم وطن را با اين عبارات توضيح
داده است : " برخی اوراق اين کتاب ... موی سپيدان و بزرگان وطن ما (
چاه آب ) را معرفی داشته ... اگر بسنده و در برگيرنده ، همه انسانهای شريف وطن ما
نباشد ، ... ميتواند مشت نمونه خروار يک ارمغان خوبی باشد".
*
هنگاميکه مطالعه کتاب ارمغان
چاه آب نوشته داکتر جمراد شعله پايآن يافت ، احساسی که برايم دست داد اين
بود که نويسنده گامی عملی و پيشتر و بيشتر در زمينهً رفع مشکل از طريق معرفی يک جز
با احترام و اعتقاد به وطن افغانستان برداشته است.
نويسنده کتاب ارمغان چاه آب ، برحق
دراين معرفی موفق است. او از اوضاع جغرافيايی می آغازد ؛ خواننده را به تاريخ
اوضاع جوی چاه آب ، وجه تسميه و ساختمانها ، کوهها ، دشت ها و چشمه سارها آشنا می
سازد. از اوضاع اجتماعی تصوير جالب بدست ميدهد. از گروه های مختلف مردم ، روابط و
ضوابط مسلط ، از فعل و انفعال روابط در بستر دگر گونی های سياسی می نويسد. از
ادبيات ،موسيقی و رسامی سخن ها دارد. دراين راستا و با آنچه در معرفی اين وطن
برگزيده است ، سخنش تنها پيروی شيوه های ديرينه و مسلط مبنی بر معرفی چند تن از
شاعران نام دار نيست ، بلکه از ادبيات چوپان های صحرا ، دهقان های قلبکی و هيزم
کشان جنگل ، از شعر و سخنی که ازبذرعه استادان علم و ادب اين سرزمين نشئات کرده و
از کهن کرباس پوشان نان جوين خور ، از ترنم های عوام الناس ؛ تصويری دل انگيز بدست
ميدهد.
نويسنده ارمغان چاه آب ، هرقدر به
دورانی که خودش شاهد بروز رويداد ها و صحنه ها بوده است نزديک ميشود ، با نام بردن
از اشخاص و تاريخ و فضای رويداد ها ، حافظه و خاطرات را به گواهی می طلبد و در
معرفی وطن عزيزش موفقيت دارد.
نويسنده دراين عرصه ، گزارشگر محافظه
کار و متعارف ، از گونهً هراس زده های دوست ياب و دربند ملحوظات خاطرخواهی و
رنجش اين و آن هم نيست. آنجا که پای معرفی اشخاص و استعداد هايشان در ميان است ،
نفی مطلق مروج را کنار گذاشته است. و چون ره به معرفی درد های چند دهه پسين می برد
، بی محابا قلمش عقايد و افکار غلط و زيانمند و اسيب پذيرساز همان استعداد ها را
نيز در معرض سرزنش و نکوهش قرار ميدهد.
درينجا قصد ما معرفی تمام نکات
دلنشين کتاب و احساسی که از خواندن آن دست داده است ، نيست. بهتر آن تواند
بود که خواننده را به مطالعه اين اثر دعوت کرده و از قلمزنان هم ميهن بخواهيم تا
در معرفی وطن خويش بکوشند . پنداشته می شود که از تصويرهای جداگانه يی که در کنار
هم می گذاريم ، ارمغانی با تصوير بزرگتر در معرفی افغانستان خواهيم داشت.
قلم جمراد
شعله صميمانه تر و مهربانتر باد ، قلمی که برحق ميراث بردار فرهنگی و ادامه دهنده
صادق آن پير آراسته به هفت هنر ، شادروان جمشيد شعله است.